غزل شماره 493 دیوان حافظ، اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي + با تعبیر فال

                              اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است که بازآيي
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي
ديشب گله زلفش با باد همي کردم
گفتا غلطي بگذر زين فکرت سودايي
صد باد صبا اين جا با سلسله مي رقصند
اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايي
ساقي چمن گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايي
اي درد توام درمان در بستر ناکامي
و اي ياد توام مونس در گوشه تنهايي
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشي حکم آن چه تو فرمايي
فکر خود و راي خود در عالم رندي نيست
کفر است در اين مذهب خودبيني و خودرايي
زين دايره مينا خونين جگرم مي ده
تا حل کنم اين مشکل در ساغر مينايي
حافظ شب هجران شد بوي خوش وصل آمد
شاديت مبارک باد اي عاشق شيدايي

                            

تعبیر غزل شماره 493 دیوان حافظ ، اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي

"اگر در میان مردم به عنوان فردی با اخلاق و رفتار نیکو شناخته می‌شوی، این فرصت را نباید از دست بدهی. گاهی چنین لحظاتی به سختی پیش می‌آیند، پس از آنها بهره‌برداری کن. اکنون زمان انجام کارهای خیر و ثواب است. همچنین باید بیشتر به کسانی که در موقعیت‌های ضعیف‌تر هستند توجه کنی؛ محبت و حمایت از آنها باعث رشد روحی و انسانی خودت نیز خواهد شد.

همچنین مراقب باش که حریفانت در حال پیشرفت هستند و ممکن است از تو پیشی بگیرند. باید با سرعت و دقت بیشتری در مسیر خود حرکت کنی. مانند بادی که راه خود را می‌سازد، هیچ‌چیز نباید مانع تو شود. در این مسیر، تسلیم تقدیر باش و به لطف خدا اعتماد کن؛ زیرا رحمت او به سمت تو سرازیر خواهد شد.

با ایمان و امید به آینده، به آنچه آرزویش را داری خواهی رسید و شاد خواهی بود."